دیالکتیک

تو مراقب آخرت خود باش دنیا ذلیلانه پیش تو می آید .

تو مراقب آخرت خود باش دنیا ذلیلانه پیش تو می آید .


مترجم سایت


در بخش اول بررسی حوادث و اغتشاشات سال 1396 به یک سری ابهامات در شکل گیری این حوادث و جریانات برخوردیم که طبیعی بودن و برآمدن این جریانات از متن جامعه را ابهام انگیز می نمود .  حال می خواهیم به دلایلی که به افزایش ابهامات در این خصوص دامن می زند بپردازیم . حوادث و اتفاقات اجتماعی در یک بستر مشخص و در طول زمان شکل می گیرد اگر انقلابی به یکباره و یک شبه روی دهد باید با دیده تردید به آن نگریست .

ما در بررسی حوادث دی ماه 1396 به بررسی چهار دسته از عوامل پرداختیم که  هر کدام از آنها به نوبه خود با ایجاد نارضایتی و نافرمانی مدنی که موتور محرک حوادث دی ماه سال 1396 بود  مرتبط می باشند این عوامل عبارتند از ، 1-رفتار نظام و مسئولین آن ، 2-رفتار رسانه های خارجی ، 3-رفتار افراد ذی نفوذ . در این مبحث به بررسی رفتار نظام و مسئولینش که به تشدید نارضایتی ها و ایجاد نافرمانی مدنی در جامعه دامن زد می پردازیم :

عامل اول : رفتار نظام و مسئولین آن در جهت ایجاد نارضایتی  و نافرمانی مدنی در جامعه !

با بررسی عملکرد نظام در طول دو سال گذشته می بینیم که ایجاد نارضایتی در جامعه توسط حکومت در چند حوزه برجسته بوده که عبارتند از :

الف : ناتوانی حکومت در مدیریت درست سرمایه مردم و همچنین حیف و میل شدن سرمایه مردم در برخی از موسسات مالی و اعتباری که حتی مجوز بانک مرکزی را داشتند . این به باد رفتن سرمایه مردم با توجه به تعداد شعبات این موسسات و مخاطبین آنها باعث ایجاد یک جو نارضایتی از حکومت در ابعاد و گستره بسیار وسیع گردید . گستره ای که تمام شهرستان های کشور را در بر می گرفت و ابعادی که تقریبا تمام طبقات اجتماعی را شامل می شد . اگر آمریکا ، اسرائیل ،  عربستان و تمام متحدان آنها در دو سال گذشته به طور شبانه روزی هم تلاش می کردند نمی توانستند چنین جو نارضایتی از حکومت ایران را به این وسعت در میان همه طبقات اجتماعی جامعه ایران شکل دهند . ولی دیدیم که ساختارهای برآمده از متن حکومت چنین کار بزرگی را در عرض کمتر از چند ماه انجام دادند ! نکته جالب پاسخ مسئولان حکومت به مردم در قبال بر باد رفتن سرمایه آنها در این موسسات بود که گفتند مدیران این موسسات پول مردم را در امور خرید زمین و ملک سرمایه گذاری کردند و زمین ها و املاک مورد نظر به فروش نرفت در نتیجه پول مردم بر باد رفت . این پاسخ مسئولین شاید برای شهروند اروپایی که قیمت ملک تقریبا در یک ثبات نسبی قرار دارد قابل باور باشد ولی ما در ایران هستیم و خوب می دانیم در این چند سال اخیر قیمت زمین به اندازه ای بالا رفته که اگر زمین خریداری شده در سال 1390 را امروز به نصف قیمت بازار هم بفروشی باز هم حداقل دو برابر سرمایه سال 1390 به جیب فروشنده باز می گردد . حال این موسسات چگونه زمین خریده اند که بعد از شش سال هنوز اصل پول مردم را هم ندارند که بدهند ؟!

متاسفانه عدم مدیریت درست این جریانات باعث به وجود آمدن اعتراضات وتجمعات در مقابل این موسسات و تخریب اموال آنان منجر گردید . نا گفته نماند که هسته اولیه آشوب های خیابانی چند هفته اخیر از مشهد و به وسیله سهامداران پدیده آغاز شد ، پدیده نمونه بارز یک عدم مدیریت درست سرمایه مردم است. حال سوالی که مطرح می شود این است که چرا  حکومت با وجود داشتن توانایی ، اقدامی در جهت مدیریت این اعتراضات و کاهش خشم مالباختگان این موسسات انجام نداد ؟!  زیرا به خوبی می دانیم با قدرت و سرمایه ای که جمهوری اسلامی دارد به بهترین شیوه ممکن می توانست این قضایای موسسات مالی و سهامداران پدیده را ساماندهی کند، به گونه ای که حتی آب در دل سپرده گذاران و سهامدارن آن تکان نخورد .

 

ب : نمایش بروز فساد در حکومت و انعکاس آن توسط افراد و جریان های حکومتی به متن جامعه . فساد در همه جای دنیا هست و دستگاه قضائی کشور ها نیز به محض اطلاع برای حفظ امنیت عمومی با آن برخورد کرده و گزارش آن را به مردم ارائه می دهند تا به مردم نشان دهند که ساختار تحمل فساد را نداشته و با آن برخورد می کند . وقتی در کشوری علی رغم وجود فساد و اطلاع مردم از آنها  خود مسئولین نیز آن فساد را عینا عنوان می کنند ( انگار یک نفر از مریخ آمده و آن فساد را ایجاد کرده و رفته !!! ) و وقتی مسئولی که وظیفه برخورد با فساد را دارد برای رفع آن اقدام نمی کند و فقط به چند برنامه تلویزیونی و نشست مطبوعاتی برای پرداختن به آن فساد بسنده می شود نارضایتی از سیستم در جامعه رسوخ و گسترش یافته و باعث می شود دیگر مردم سیستم را از خود ندانند و با کوچکترین تحریکی بر علیه آن نظام بیاشوبند .

 

ج : افزایش قیمت ها و نبود ثبات در بازار بر همه چیز سایه افکنده از قیمت طلا و دلار و عوارض خروج از کشور گرفته تا گوجه و تخم مرغ ! . البته افزایش قیمت کالاها در دولت های رانتیر بی برنامه و علی الخصوص ایران یک چیزی طبیعی بوده و  مسبوق به سابقه است . ولی اینکه تقریبا هر روز یک چیز جدید گران شود آن به صورت تصاعدی و رسانه های دولتی نیز با ذوق و شوق و در ابتدای بخش خبری آن را به مردم و جامعه ناراحت و نگران اعلام کنند چیزی بود که قبل از این در ایران سابقه نداشته است .همچنین این امر بی سابقه بوده که اجناس و اقلام مختلف که بعضی ها به صورت چندین سال به چندین سال گران می شدند همگی به طور خود جوش در یک سال اخیر گران شوند من هر چه گشتم که ببینم قیمت چه جنسی در طول یک سال اخیر گران نشده چیزی پیدا نکردم . نکته جالب اینجاست که رسانه های خبری دولتی با چنان ذوق و شوقی می گفتند که دلار گران شده یا طلا بالا رفته انگار خرمشهر دیگری آزاد شده است !!! .  خب شما هم به عنوان یک ببیننده باشید چه فکر می کنید آیا غیر از این تصور به ذهن شما خطور میکند که حکومت ناکارآمد است ؟ سوالی که مطرح می شود این است که چرا یک رسانه دولتی که حقوق همه پرسنلش از این نظام است اینقدر آشکارا و با ذوق و شوق به ناکارآمدی نظام اشاره می کند ؟ چرا در طول  39 سال گذشته اینقدر با ذوق و شوق نمی گفتند که فلان چیز گران شده ، بهمان چیز قیمتش دو برابر شده ؟!

 

د : ایجاد نارضایتی به صورت هدفدار و از قبل  برنامه ریزی شده ، اینگونه نارضایتی ها به این صورت شکل می گیرد که دولت مستقر طرحی را پیاده می کند که به سود همه مردم و اقشار مختلف جامعه باشد و مردم از آن نفع ببرند و توقع در جامعه نسبت به دولت زیاد شود . اما پس از مدتی دولتی دیگر که بر سر کار می آید آن طرح را به دلایل مختلف متوقف میکند . این امر باعث ایجاد نارضایتی گسترده در اقشار جامعه هدف نسبت به دولت دوم که طرح را متوقف کرد می گردد .  این استراتژی عموما در دولت های حزبی برای ایجاد نارضایتی از حزب رقیب که احتمال پیروزی آن در انتخابات آینده می رود ایجاد می گردد . مثلا باراک اوباما طرح بیمه همگانی خود که موسوم به  Obamacare بود را برای این ایجاد نمود که بودجه هزینه های نظامی را کاهش داده و در نتیجه هزینه خدمات درمانی جامعه را افزایش دهد این طرح درست در مقابل استراتژی جمهوری خواهان است زیرا که آنها همیشه درصدد  افزایش هزینه نظامی هستند. در نتیجه دولت ترامپ برای افزایش هزینه نظامی مجبور به تعدیل یا توقف طرح Obamacare گردید. که این امر باعث ایجاد نارضایتی در جامعه آمریکا نسبت به دولت ترامپ گردید .

 

ولی در ایران این قضیه وارونه شد ! ، به عنوان نمونه خود دولت روحانی در دوره اول ریاست جمهوری اش طرح بیمه همگانی رایگان را اجرا نمود و وقتی در دور دوم انتخابات رئیس جمهور شد  در کمتر از شش ماه از شروع دور دومش این طرح را به یکباره متوقف نمود ! . در این شرایط چون خود دولت مستقر طرح را پیاده کرده و حال خود همان دولت نیز آن را متوقف کرده نه تنها نارضایتی در جامعه ایجاد می شود بلکه مردم فکر می کنند به آنها خیانت شده است زیرا از احساسات و نیازهای آنان برای جذب رای استفاده گردیده و حال که رای آورده اند به آنان پشت پا زده اند . و از آنجائیکه ساختار حزبی ندارند و دستشان برای احقاق حقشان به جایی بند نیست در نتیجه تنها راه اعتراض به این اقدام نافرمانی مدنی و تظاهرات خیابانی خواهد بود .

 

ه : انتشار آمارهایی در خصوص بیکاری ، طلاق ، فقر ، حوادث طبیعی و کشته های جاده ای ، ریلی و هوایی، در جامعه از سوی حکومت و بی تفاوتی ها و عدم انجام اقداماتی جدی در این زمینه و پاسخگو نبودن مسئولین ، تا جایی که خبرنگاران رسانه های دولتی بارها به صراحت در برنامه های زنده عنوان می کردند که در خصوص مشکل مربوطه با مسئول ذیربط تماس گرفتیم ولی ایشان حاضر به پاسخگویی نشدند یا خبرنگار رسانه دولتی را به اتاق خود راه ندادند !!! ، دقت کنید که مسئول مربوطه خبرنگار رسانه دولتی را به اتاقش راه نداده !!!. همان دولتی که به او حقوق می دهد ! .

 

نمونه بارز این امر ابقای وزیر راه و شهرسازی برای یک دوره دیگر در پست وزارت بود وزیری که در دوره اول وزارتش بغیر از طغیان آتشفشان حادثه دیگری نبود که ملت تجربه نکرده باشند ! و بحرانی نبود که مدیریت ایشان در آن مورد ارزیابی عموم قرار نگرفته باشد .

به هر روی عوامل بالا را می توان از جمله عواملی قلمداد کرد که به صورت تصاعدی میزان نارضایتی از حکومت را در بین اقشار جامعه افزایش داده است . این افزایش نارضایتی می توانست به راحتی و با کمترین هزینه ای مدیریت شود ، یا دست کم سخت تر از مبارزه با داعش نبود و میشد به راحتی بساطش را جمع کرد ولی عملا نه تنها جمع نشد بلکه به انواع مختلف بر آن دامن زده شد . سوال این است که چرا حکومت بر آتش این نارضایتی روز به روز می دمید ؟!

 

۰۴ اسفند ۹۶ ، ۱۵:۳۲
کاظم لطفی

 

همان طور که در چند روز گذشته از رسانه های غیر رسمی و گاهاً رسمی شنیدید . افراد و گروههایی در راستای رسیدن به عدالت ، با شعار های ظلم ستیزانه در شهر های مختلف کشور اقدام به رفتار هایی بر علیه حکومت و ساختار های حکومتی نمودند . در نگاه اول به نظر هر انسان آزاده و حق طلبی وضعیت اقتصادی و معیشت مردم در کشور در شرایط سختی قرار دارد و جریان یافتن چنین حرکت های عدالت خواهانه و ظلم ستیزانه ای در این برهه که مدام از رسانه ها اخبار اختلاس و حیف و میل شدن بیت المال توسط افرادی وابسته به قدرت و نظام به گوش می رسد ، امری طبیعی است .

 

 

 

این چنین تحلیلی از اوضاع مبنای خطی است که رسانه های خارجی از BBC گرفته تا VOA و سایر رسانه های مربوط به جناح ها و گروههای معارض با جمهوری اسلامی نظیر سلطنت طلب ها و ملی گرایان و به ویژه نیروهای اپوزیسیون جعلی و واقعی ، آن را دنبال می کنند تا به قول خودشان با این کار جریانات و گروههای اجتماعی را بر علیه حکومت شورانده و به اهداف خود برسند. البته تا به امروز یعنی زمان نگارش این متن رسانه BBC مسائل مربوط به این حوادث را با کمی مراعات و صد البته با شوک و بهت انعکاس می دهد و اینگونه وانمود می کند که انگار هنوز باکینگهام نشینان نتوانسته اند تحلیلی از این اوضاع داشته باشد و کماکان دارند آن را رصد می کنند !!! .

رسانه های خارجی


برخلاف BBC شبکه VOA از همان ابتدای انعکاس خبر آشوب های خیابانی در چند شهر ایران بر این موج سوار شده و با استناد به تحلیل های اقتصادی و اجتماعی و صد البته حقوق بشری تلاش دارد که در این عرصه یکه تازی کند و به قول معروف دایه مهربان تر از مادر شده و دلش به حال مردم ایران سوخته است . خوشحالی و سرور مجریان و کارشناسان این شبکه از سقوط عنقریب نظام ایران را به خوبی میتوان از گزارش ها و تحلیل هایی که ارائه می دهند دید .



بر خلاف نظر اکثر گروهها و جریانهای داخلی و خارجی ، بنده این حرکت ها را سازماندهی شده و مدیریت شده قلمداد می کنم و معتقدم که چنین آشوب های خیابانی آن هم به این شدت و وسعت در شرایط کنونی کمی غیر واقعی به نظر میرسد . البته بر این عقیده نیز نیستم که در ایران مشکل نداریم و یا اینکه مشکلات اجتماعی و اقتصادی ایران پتانسیل آشوب ندارند . بلکه حتی معتقدم پتانسیل آشوب خیلی بیشتر از این نمایش های خیابانی است اگر واقعی و برآمده از متن جامعه باشد نه حرکتی مدیریت شده که در فضای گلخانه ای شکل گرفته باشد . من با توجه به رصد وضعیت کشور حدس میزدم که چنین اتفاقاتی راه بیافتد ولی نه به این زودی ، حدسم برپایی آن در سال 1398 بود نه در این سال . نمی دانم چه چیزی آن را جلو انداخته شاید زلزله کرمانشاه آن را باعث آن شده باشد یا شاید طرح دیگری در پس ماجرا باشد که از آن بی اطلاعیم . البته از حدود شش ماه پیش یه سری رفتارها و کد دادن ها از سوی مسئولین و عناصر من را به فکر عنقریب بودن این حوادث انداخت ولی باز هم احتمال ایجاد آن در سال 1396 را نمی دادم . حال میخواهم به دلایلی که ابهام مرا به غیرواقعی بودن این تظاهرات ها و آشوب ها تقویت می کند بپردازم ؛ نا گفته نماند که بنده هیچ موقع حضور چند هزار نفری مردم در خیابان ها را که شعار هایی تند بر علیه حکومت می دادند را مدیریت شده قلمداد نمی کنم ، زیرا اساسا مدیریت چنین جمعیت عظیمی کار بسیار دشوار و غیرممکنی است . بلکه بنده فضای شکل گیری این تظاهرات و هسته های اولیه یا به قول معروف کاتالیزور این جریان ها را مدیریت شده می دانم . همان کاتالیزوری که باعث شد مردم به خیابان ها بیایند. به طور مشخص اگر بخواهم بگویم فضای یک سال اخیر رسانه ای و تبلیغاتی و همچنین حرکت های اولیه روز پنج شنبه و جمعه را که باعث خیزش مردم گردید مدیریت شده می دانم. و در روزهای بعد نیز در بطن تظاهرات مردم باز هم حرکت های مدیریت شده وجود داشت که به نسبت سه روز اول بسیار کمتر بود . 



دلایلی که برای غیرواقعی بودن و ابهام انگیز بودن این اغتشاشات و تظاهرات می توان مطرح کرد به شرح ذیل است :
دلیل اول : این حوادث به صورت کاملا غیر منتظره و به یکباره در یک وسعت عظیم که بیش از  70 شهر بزرگ در اقصی نقاط  کشور را شامل میشد به وقوع پیوست . که این امر با توجه به عدم وجود ساختار حزبی در کشور و نبود تشکیلات منسجم برای مدیریت گروهها بسیار بعید و غیر واقعی می نماید. البته عده ای این رفتار ها را با استفاده از تلگرام توجیه می کردند ! ولی باید این نکته را در نظر گرفت که مدیریت چنین حرکتی با این وسعت نیاز به یک تیم مدیریتی قوی دارد و از سوی دیگر نیاز به تشکیلات و هماهنگی های بسیار دارد . و صرفا نمی توان با یک نرم افزار پیام رسان و یا کانال تلگرامی مردم را این چنین سازماندهی کرد که در زمان و مکانی خاص حرکتی را انجام دهند که ممکن است این حرکت به دستگیری و حتی مرگ آنها ختم شود با توجه به روحیه احتیاط آمیزی که از جامعه و مردم ایران سراغ داریم بعید است که صرفا با یک کانال تلگرامی بتوان چنین جمعیتی را تا پای مرگ به خیابان ها کشاند .اگر فرض کنیم یک گروه یا جریانی قصد اقدام بر علیه نظام را میداشت مطمعنا می توانست به جای سازماندهی این چنین جمعیتی در چنین وسعتی که معادل 17 کشور اروپایی است ، به گونه ای برنامه ریزی کند که خیلی راحتر ، کم هزینه تر و با شدت تاثیر گذاری بیشتر بتواند به اهدافش دست یابد . نه با چنین حرکتی که از همان ابتدا معلوم بود که محکوم به شکست است .



دلیل دوم : این تظاهرات که بهتر است اسم آن را اغتشاشات خیابانی بنامیم ، از همان ابتدا با خشونت شدید و تخریب اموال عمومی همراه بود . در صورتی که قبل از این در جهان کم سابقه بوده که یک حرکت اعتراضی بر علیه نظام حاکم از همان ابتدا خشونت عریان را به نمایش بگذارد. زیرا که اگر منطقی نیز به قضایا نگاه کنیم می بینیم که چنین اقدامی (اقدامات تخریب گرایانه) دست حکومت ها را برای سرکوب جنبش یا حرکت اعتراضی باز می کند و به حکومت این بهانه را می دهد که به دلیل حفظ امنیت عمومی و رفاه حال مردم با اغتشاشگران برخورد سختی کند . در این صورت اینگونه به ذهن می رسد که هدف این جنبش و تظاهرات فراخوانی حکومت به سرکوب آن بوده است نه رسیدن به آرمانهایش !!! .


دلیل سوم : شعارهایی که در این اغتشاشات مطرح می شد شعارهایی بود که اساساً ساختارهای کلیدی نظام و حاکمیت را نشانه رفته بود که مطمعنا هیچ دولت و حکومتی در جهان شعارهای بنیان برانداز را بر نمی تابد . این چنین شعارهایی از همان روز آغاز اغتشاشات مطرح شده بودند !!! . خب اگر جنبش یا حرکتی بخواهد به آرمان ها و اهدافش دست یابد سعی می کند تا حد امکان برای تداوم یافتن و جذب و همراهی بیشتر مردم شعارهایی را به کار ببرد که خواسته های عمومی را مد نظر قرار دهند یا تا حد امکان از شعارهایی که ایجاد دودستگی و تفرقه می کنند پرهیز می کنند ولی متاسفانه در این تظاهرات از همان ابتدا مبنا و شالوده شعارها ایجاد دو دستگی و تفرقه بوده نه رسیدن به آرمان ها و اهدافی مثل مبارزه با  گرانی ، فقر ، تبعیض و بی عدالتی و ... . بنابراین اینگونه به ذهن می رسد که هدف این جنبش تداوم نبوده بلکه سعی داشته تا جای امکان زمینه سرکوب شدنش توسط حکومت و یا مقابله با آن توسط گروههایی خاص از جامعه هر چه زودتر فراهم گردد که این نیز خود دلیلی بر ابهام انگیز بودن رفتار تظاهرات کنندگان است . نا گفته نماند که در بین شعارهایی که از سوی تظاهرات کنندگان مطرح می شد ، شعارهای اقتصادی و اجتماعی بسیاری نیز وجود داشت که بنده معتقدم این شعارها از سوی جمعیتی مطرح می شد که غیر سازماندهی شده و به قول معروف تظاهرات کنندگان واقعی بودند . ولی غالب شعارها و رفتارهایی که از سوی هسته های اصلی این تظاهرات ها مطرح میشد که عموما لیدر داشتند ! و از دستورات لیدر پشتیبانی می کردند ! معطوف به ساختارهای کلیدی نظام بود .




دلیل چهارم : زمان وقوع این اغتشاشات یا حرکت اعتراضی در برهه ای به وقوع پیوسته که کشور از لحاظ تهدید منطقه ای و بین المللی دغدغه ای نداشته است . از لحاظ منطقه ای به نسبت شش سال اخیر در بهترین حالت خود در منطقه قرار داشته است به عنوان نمونه در حدود دو ماه قبل از شروع اغتشاشات داعش نابود شده بود و عملا  اثری از خلافت اسلامی در زمین وجود نداشته ، و ایران و سرداران سپاه به عنوان فاتحان نبرد با داعش جشن پیروزی برگزار کرده بودند . در یمن که وضعیت همچون دو سال قبل در وضعیت یکسانی به سود ایران و نیروهای طرفدار آن قرار داشته . درعراق وضعیت گروه حشد الشعبی و نیروهای طرفدار ایران بسیار بهبود یافته  و در سوریه نیز اوضاع به نفع بشار اسد است . از لحاظ بین المللی  نیز پس از برجام رابطه ایران با اروپا بسیار بهبود یافته و نسبت به شش سال قبل در یک وضعیت ایده آل قرار داشته است . رابطه ایران با روسیه و چین و حتی هند نیز در وضعیت بسیارخوبی قرار دارد . و فقط در این زمان تنها دغدغه ایران در محیط بین الملل رفتارهای دولت ترامپ و آمریکا است که خود مسئولین جمهوری اسلامی ایران نیز به این دشمنی با آمریکا افتخار می کنند . بنا براین اگر منطقی نگاه کنیم همه شرایط برای پرداختن به یک حادثه در فضای داخلی ایران مناسب بوده و اگر قرار باشد حکومتی انتخاب کند که چه موقع شورش داخلی در آن کشور رخ دهد مطمعناً چنین برهه ای را انتخاب خواهد کرد . و این نیز بر ابهام این تظاهرات می افزاید .



دلیل پنجم : افزایش نقطه جوش جامعه و یا به عبارتی بهانه دادن به جامعه برای ایجاد شورش ، توسط حکومت بوده است . در طول یک سال اخیر حکومت سعی کرده با رفتارهای خود به نوعی ضعف های خود را به عرصه اجتماع بکشاند ، قضیه فوت آیت الله هاشمی رفسنجانی ، قضیه پلاسکو ، قضیه حمله تروریستی به مجلس ،  قضیه ورشکستگی موسسات مالی ، اختلاس ها ، و همچنین مشکلات و تسویه حساب های سیاسی درون حکومتی سوالات و ابهامات و نارضایتی های جامعه را به نحو قابل توجهی در طول یک سال اخیر افزایش داده بود . و جالب اینجاست که حکومت هم خیلی راحت این ابهامات را از رسانه های خود مطرح می کرد در صورتی که خود حکومت به روشنی می دانست این ابهامات به افزایش نارضایتی ها منجر خواهد شد و در فضای سخت اقتصادی این نارضایتی ها ابعاد پیچیده ای به خود خواهد گرفت . ولی حکومت عامدانه بر طبل این رسوایی ها روز به روز محکم تر می کوبید و این باور را در جامعه تقویت می کرد که از کنترل اوضاع ناتوان است . در صورتی که ما به خوبی می دانیم که سازماندهی انتخابات سال 1396 بسیار پیچیده تر از مدیریت اخبار این حوادث و جریانات بوده است . و حکومتی که به آسانی آن انتخابات را مدیریت کرد خیلی راحتر می توانست به مدیریت اخبار حوادث کشور بپردازد یا حداقل نقش خود را در آنها کمرنگ جلوه دهد ولی عملا حکومت در مواقعی با سکوت خودش و در مواقعی دیگر نیز با موضع گیری های اشتباه سعی کرد تمام ضعف ها را با افتخار به نام خود ثبت کند که این رفتار در طول عمر 39 ساله نظام جمهوری اسلامی ایران بی سابقه بوده است .



در مباحث بالا به پنج ابهام موجود در شکل گیری اغتشاشان و تظاهرات سال 1396 پرداختیم در ادامه قصد داریم به دلایل عینی و مصداقی تقویت کننده عوامل بالا اشاره کنیم .

 

۱۵ دی ۹۶ ، ۰۸:۴۶
کاظم لطفی


دقایقی قبل نتایج آرا انتخابات ریاست جمهوری ایران منتشر شد و دکتر روحانی برای چهار سال دیگر رئیس جمهور ایران شد ، گر چه آمارها از کشیده شدن انتخابات به دور دوم خبر می دادند . ولی باز هم در کمال ناباوری مشاهده شد که روحانی در دور اول رئیس جمهور شد .  دلایل چندی در پیروزی روحانی دخیل بودند که می توان آنها را به ترتیب اهمیت چنین مطرح کرد :

درصد آرای انتخابات 1396

1- عامل اول و مهمترین عامل برای پیروزی روحانی در دور اول ، انصراف قالیباف و کناره گیری او به نفع رئیسی بود . گر چه در نگاه اول فکر می کنیم که این کناره گیری به نفع رئیسی خواهد بود زیرا در تمام دنیا کناره گیری یک نامزد به نفع نامزدی دیگر به سود او تمام خواهد شد . ولی باید دقت کنیم که اینجا ایران است و آراء مردم متکی به ساختار حزبی آنها نیست بلکه بیشتر متاثر از پایگاه طبقاتی و اجتماعی آنان است . قالیباف به سبب داشتن پست های اجرایی در شهرداری و نیروی انتظامی و همچنین ژست عمل گرایی که داشت ، نامزدی مناسب جهت جذب آرا طبقه متوسط جدید و شهری بود . با کناره گیری او نزدیکترین نامزد برای جذب آرا این طبقه روحانی بود ، نه رئیسی که هیچ پست اجرایی نداشت . بنابراین قالیباف برای شکستن آرا روحانی می بایستی تا آخر در صحنه حضور می داشت . برای این اقدام ناشیانه قالیباف دو فرضیه وجود دارد اول اینکه این یک اشتباه در ارزیابی ها بود که با این تفسیر می توان نتیجه گرفت که مشاورین آقای قالیباف از کمترین هوش سیاسی برخوردارند تا جایی که هوش آنها را می توان در حد یک آمیب تخمین زد ! فرضیه دوم این است که این یک اقدام تاکتیکی بوده  و هدف نگه داشتن روحانی برای چهار سال دیگر در کسوت رئیس جمهور بوده است بنابراین برای اینکه تعداد آرای روحانی به حد قابل قبولی برسد و انتخابات در دور اول به پایان برسد دستوری به قالیباف داده شد تا فضا را باز کند که شترها بروند ! که با پذیرش این فرضیه باید به قالیباف جایزه اسکار برای بازیگری در مناظرات و تبلیغات  زمان انتخابات داد ! .نکته جالبتر این است که وزیر کشور دو روز قبل از انتخابات به صراحت اعلام کرد که نتیجه قطعی انتخابات در دور اول مشخص می شود ! و حدود 72 درصد در انتخابات شرکت می کنند !. باور کنید نوسترآداموس هم چنین پیش بینی دقیقی نمی توانست بکند .

نظر سنجی انتخابات 1396

2- دومین عامل موثر در پیروزی روحانی حرکت چکشی دولت در جهت کسب رضایت اقشار مختلف جامعه در واپسین روزهای منتهی به انتخابات بود . که از این جمله می توان به تسهیل قوانین دست و پا گیر ، افزایش مستمری  مددجویان نهادهای حمایتی و همچنین بذل و بخشش های هدف دار به صورت وام به نهادها و افرادی خاص در جامعه اشاره داشت . افزایش سه برابری حقوق و مستمری مددجویان کمیته امداد و بهزیستی در فروردین ماه و اردیبشت ماه 1396 باعث اقبال این قشر به دولت مستقر گردید و باعث شد که رای این اقشار به سبد روحانی ریخته شود هر چند که در تحقیقات میدانی سال 1395 مشخص شده بود که این اقشار عملکرد دولت روحانی در طول چهار سال گذشته را مناسب ارزیابی نمی کردند .

نیازمندان و روحانی

 

3- عامل سوم که در پیروزی روحانی موثر بود ، ساکت کردن صدای منتقدین آزاد بود . روحانی با این شیوه توانست کمکاری های دولت در زمینه داخلی را مخفی کند . شاید الان به من بگویید این همه داشتند دولت را می کوبیدند کم بود ، دقت کنید که منتقدین دولت صدایشان بلند بود ولی این منتقدین جناحی عمل می کردند و متعلق به گروه خاصی بودند بنابراین انتقادهای آنان نمی توانست مورد پذیرش همه اقشار جامعه قرار بگیرد چون اینان فقط از منظر همان گروه انتقاد می کردند ، شاید این انتقادها قشر آنان را ارضاء میکرد ولی همه جامعه را نمی توانست اقناع کند .

اعتراض به دولت

 

4- عامل چهارم در پیروزی روحانی تاکتیک های اتاق فکر بود ، که یکی از آنها حضور نامزدهای پوششی در این دوره از انتخابات بود ، که البته این دستاورد را روحانی بیشتر مدیون رد صلاحیت های گسترده و بی نظیر شورای نگهبان است که باعث شد میدان برای جولان روحانی گسترده شود . و از این طریق روحانی بتواند عرصه جناح مقابل اصولگرایی را  به تنهایی قبضه کند . روحانی در این دوره توانست خود را میراث دار اصلاح طلبان نشان دهد در حالی که او اساساً یک اصولگراست . شاید پیروزی او با این تئوری که او یک اصولگرای نفوذی است بهتر ارزیابی شود . در واقع اتاق فکر با یک تیر دو نشان زد و مصداق این جمله « چون که صد آمد، نود هم پیش ماست »  با یک تاکتیک حرفه ای هم حضور اصولگرایان را در عرصه سیاسی حفظ کرد و هم اصلاح طلبان را به این دل خوش کرد که پیروز انتخابات شدند .

نامزد پوششی

 

حالا روحانی برای چهار سال دیگر باید در مقابل خواسته های اصلاح طلبان زود باور که او را انتخاب کردند ، همان جملات تکراری قبل را بگوید که من خواستم و نشد ، من خواستم و نگذاشتند من خواستم و نخواستند !!! . فعلا که تنها اقدام روحانی در ساعات پس از اعلام نتایج انتخابات بردن نام خاتمی و تشکر از وی بوده است ، که با توجه به روحیه ای که از آقای روحانی سراغ داریم شاید در سال 1400 که اقدامات روحانی برای اصلاح طلبان را بررسی می کنیم ، این «تشکر از خاتمی» شاخص ترین اقدامی باشد که دولت روحانی برای اصلاح طلبان انجام داده باشد . در آینده که آمار آرای استانی از سوی وزارت کشور منتشر شود به بررسی آرا نامزدها خواهیم پرداخت .

۰ نظر ۳۰ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۹:۳۴
کاظم لطفی

 

انتخابات دوازدهمین دوره ریاست جمهوری ایران و شوراهای شهر از صبح امروز جمعه 29 اردیبهشت 1396 در سراسر کشور آغاز گردید . در این دوره از انتخابات دو نکته بسیار مورد توجه قرار گرفت . نکته اول رد صلاحیت گسترده کاندیداهای ثبت نام کننده در انتخابات ریاست جمهوری از سوی شورای نگهبان بود که از بین 1636 نفر ثبت نام کننده برای نامزدی ریاست جمهوری تنها 6 نفر مورد تایید شورای نگهبان قرار گرفتند . این چنین رد صلاحیتی در ادوار انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران بی نظیر بوده است . جدای از اینکه ضعف در قوانین باعث ثبت نام عده کثیری برای نامزدی انتخابات می شود . رفتار های سلیقه ای سازمان های مسئول جهت تایید صلاحیت نیز باعث به وجود آمدن دلزدگی های جناحی و اجتماعی از ساختار ارزیابی کننده صلاحیت نامزدها گردیده است . به عنوان نمونه تایید صلاحیت نشدن رئیس جمهور گذشته و همچنین بسیاری از مسئولین بلند پایه دولت های ادوار گذشته همگان را دچار بهت و حیرت کرده بود . این چنین وضعیتی جای آن دارد که نظام برای اصلاح قانون شرکت در انتخابات ریاست جمهوری و یا ساختار ارزیابی کننده اقدامی جدی صورت دهد زیرا ادامه چنین روندی باعث آسیب رسیدن به وجهه ساختار انتخاباتی نظام در بین ملت و افکار عمومی جهانی می گردد . در ادامه آمار ثبت نام کنندگان برای دوازده دوره انتخابات ریاست جمهوری گذشته به همراه سهم درصد تایید شدگان نهایی از سوی شورای نگهبان در هر دوره را خواهید دید . لازم به ذکر است که شورای نگهبان از دوره دوم انتخابات ریاست جمهوری یعنی مرداد ماه 1360 وظیفه تایید صلاحیت نامزدها را بر عهده داشته است .

تایید صلاحیت شدگان انتخابا ریاست جمهوری

نکته دیگر که در این دوره از انتخابات برجسته بود حضور کاندیداهای پوششی بود که با هدف مقابله با هجمه رقبای دولت در مناظرات و میتینگ های تبلیغاتی سازماندهی شده بودند . به عنوان نمونه آقایان جهانگیری و هاشمی طبا به عنوان کاندیداهای پوششی دولت مستقر بودند . وجود این کاندیداهای پوششی باعث شد تا رقبای دکتر روحانی در جهت مقابله با وی دست به ائتلاف بزنند و طیف اصولگرایان مدرن با نامزدی قالیباف در پایان به نفع طیف اصولگرایان سنتی با نامزدی رئیسی کنار بروند . دولت روحانی نیز که خود قبل از انتخابات 1392 در طیف اصولگرایان مدرن جای میگرفت سعی نمود با توجه به خلع به وجود آمده از عدم حضور اصلاح طلبان در میدان انتخابات پس از سال 1388 با بیرق اصلاح طلبی وارد میدان شود و بتواند از میراث به جا مانده از اصلاح طلبان و آرای خاموش آنها در انتخابات 1392 از رقبای خود پیشی گرفته و پیروز انتخابات شود . هر چند که پیروزی وی بر طبق آمار در دور اول انتخابات سال 1392 بعید می نمود . 

کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری 1396

روحانی در این دوره سعی نمود خود را یک اصلاح طلب واقعی نشان دهد و با هجمه به رئیسی و قالیباف و عملکرد آنها در ادوار گذشته جای پای خود را در طیف اصلاح طلبان قوی کند . اصلاح طلبان که پس از قائله انتخابات 1388 حضور در عرصه سیاسی کشور را رویایی در دور دست می دیدند . توانستند با روحانی دوباره وارد عرصه سیاسی کشور شوند .و خواسته های خود را از زبان او مطرح کنند . هر چند که خود روحانی نیز می داند که به طیف اصلاح طلبان تعلق ندارد و انجام خواسته های آنان برایش امکان پذیر نیست ولی سعی می کند برای جذب آرای آنان نیز که شده بر خواسته های بر زمین مانده اصلاح طلبان تاکید کند . اصلاح طلبان نیز بر اساس سیاست دیو و دلبر در این دوره به روحانی رای دادند هر چند که می دانند روحانی کاندیدای ایده آل آنان نیست .

هواداران روحانی

 

چه کسی پیروز این دوره از انتخابات خواهد شد ؟


به نظر من با توجه به ارزیابی از شرایط محیط داخلی و بین الملل در این دوره نامزدی که تمایلات اصولگرایی داشته باشد شانس بیشتری برای پیروزی در انتخابات دارد . و با توجه به کناره گیری  قالیباف به نفع نامزد اصولگرایان سنتی می توان شانس رئیسی را در این دوره بیشتر از روحانی ارزیابی کرد . هر چند که بر طبق آمارها روحانی شانس دارد که آرای طبقه متوسط جدید را به سوی خود بکشاند ، ولی تجربه های گذشته نشان داد که آمارها در اتاق های فکر جور دیگری رقم میخورند !. کناره گیری قالیباف یک اشتباه بود زیرا رای طبقه متوسط جدید به سمت تفکر مدرن گرایش دارد و قالیباف میتوانست با ماندن در انتخابات جلوی ریزش آرا  این طبقه به صندوق روحانی را بگیرد. بنابراین بیشترین آرا در پایتخت به نفع روحانی رقم خواهد خورد زیرا تفکر مدرن در بین مردم پایتخت جایگاه ویژه ای دارد و نامزد سنتی نمی تواند آرا مردم تهران را به خود جلب کند . و این اشتباه قالیباف باعث خواهد شد که روحانی رای به مراتب بیشتری نسبت به ادوار گذشته اصلاح طلبان در تهران کسب کند .

آراء تهران در انتخابات 1392

 

 شاید روحانی رئیس جمهور تهران شود !!! ، ولی در نهایت در کشور رئیسی آراء بیشتری به دست خواهد آورد . زیرا روحانی به مهمترین وعده چهار سال قبل خود یعنی بهبود وضع معیشت مردم توجه چندانی نکرد و همین امر باعث خواهد شد که در اکثر استان های با محرومیت بالا شانس نامزد اصولگرایان برای کسب رای بیشتر از روحانی باشد. از طرف دیگر روحانی در این دوره سعی کرد ژست اصلاح طلبی بگیرد و تمرکز خود را بر روی آرا خاموش اصلاح طلبان متمرکز کند و برای کسب رضایت رای دهندگان اصلاح طلب مدام صحبت از آرمان های دمکراتیک کند در حالی که شاید کمتر از ده درصد مردم ایران اولویت اولشان دمکراسی به آن معنا که روحانی و بالای شهر نشینان تهران ترجمه می کنند باشد. روحانی یادش رفته چهار سال پیش این وعده های اقتصادی او بود که کفه ترازو را به نفعش سنگین کرد نه شعارهای دمکراتیک ، متاسفانه روحانی در این دوره فراموش کرد که اولویت اول بیش از 80 درصد مردم جامعه بهبود وضعیت معیشت و رفع بیکاری و فقر است . دقیقا بر همین اساس است که اجماع قالیباف و رئیسی می تواند در اکثر استان ها محروم رای  طبقه متوسط و پایین را به  سمت رئیسی بکشاند . مطمعنا در این دوره وضعیت آراء در شش شهری که روحانی در دوره قبل بیشترین تعداد آرا را از آنجا کسب کرده بود به گونه ای دیگر رقم خواهد خورد . 

شش شهر روحانی

 

دلیل دیگری که آمدن نامزد اصولگرا را در این برهه توجیه می کند شرایط منطقه و جهان است ، علی رغم اینکه جمهوری اسلامی ایران در قضیه برجام سعی کرد نرمش نشان دهد و با دشمنان قسم خورده خود به مذاکره و گفتگو بپردازد . ولی متاسفانه طرف مقابل سعی کرد از این نرمش جمهوری اسلامی برای  نشان دادن قدرت خود بهره برداری کند و با روی کار آوردن چهره های مخالف و افراطی عقب نشینی تاکتیکی ایران را به مانند یک هنجار در چشم جهانیان جلوه دهد .هرچند که روحانی ماموریت خود را به خوبی انجام داد ولی طرف مقابل نشان داد که قابل اعتماد نیست .فردا نتیجه نهایی انتخابات ریاست جمهوری مشخص می گردد و می توان با اطمینان بیشتری به ارزیابی موقعیت ایران در منطقه و جهان در دوران ریاست جمهوری دوازدهم پرداخت . 

 

۰ نظر ۲۹ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۳:۱۱
کاظم لطفی

ساعاتی پیش با اعلام خبر پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا موجی از بهت و حیرت کارشناسان و مردم امریکا را فرا گرفت . زیرا همه نتایج نظر سنجی ها از پیروزی هیلاری کلینتون حکایت داشت . پیروزی ترامپ بر اساس کسب 278 رای الکترال در برابر 218 رای الکترال کلینتون رقم خورد . هر چند شعارها و روحیات هیلاری با اکثریت مردم جامعه آمریکا سازگاری داشت ولی با انتخاب ترامپ توسط آرا الکترال عملا مشخص شد که دموکراسی آمریکایی نمی تواند معیاری برای مردم سالاری باشد زیرا رای سناتور ها و نمایندگان ایالتی و همچنین کارتل های اقتصادی و تسلیحاتی بر آراء اکثریت مردم آمریکا برتری داشت . اگر چه انتخاب ترامپ دمکراتیک نبود ولی آنهایی که او را به کاخ سفید فرستادند نگاهی استراتژیک داشتند . زیرا با توجه به شرایط کنونی آمریکا تنها گزینه ای که می توانست راهگشای مشکلات آمریکا باشد یک جمهوری خواه افراطی همچون ترامپ بود .
آراء الکترال
شاید اولین تصوری که از انتخاب ترامپ داشته باشیم این است که او رئیس جمهوری خواهد بود که سیاست بازگشت به درون را در دستور کار خود قرار خواهد داد و به جای توجه به محیط بین الملل تمام تلاش خود را صرف ساخت و احیای وضعیت معیشت مردم و افزایش رفاه و توسعه اقتصادی آمریکا خواهد کرد . گر چه این تصور برای ایجاد صلح بین الملل بسیار خوب و کارگشا خواهد بود . ولی متاسفانه واقعیت چیز دیگری است . انتخاب ترامپ در راستای بهبود وضعیت استراتژیک آمریکا در محیط بین الملل و علی الخصوص در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا بوده است . ضعف حاصل از برنامه های جناح دموکرات در عرصه بین الملل به گونه ای بوده که جایگاه آمریکا به عنوان قدرتی برتر بسیار تنزل کرده است . که اگر کلینتون این دوره به کاخ سفید راه میافت وضعیت آمریکا بسیار وخیم تر از شرایط کنونی می شد . بنابراین این دوره میبایستی فردی به کاخ سفید راه میافت که اهداف آمریکا را بر اساس استراتژی جدید دنبال کند .
ترامپ

برخی از اهداف استراتژیکی که دونالد ترامپ باید در دوره چهار ساله ریاست جمهوری خود پیگیر آن باشد را می توان اینگونه مطرح کرد ؛ البته چهار ساله را به این دلیل مطرح کردم که تداوم دوره او منوط به عملکردش در راستای پیشبرد اهداف مورد نظر می باشد :
1-سیاست مهار روسیه : کشور روسیه در دوران دموکرات ها توانسته در راستای تحققق اهداف استراتژیکش بسیار موفق عمل کند به گونه ای که در این دوره نه تنها توانست امریکا را از منطقه یعنی از عراق و افغانستان خارج کند بلکه توانسته در راستای تحقق رویاهای پتر کبیر نیز گام بردارد و به توسعه طلبی  ارضی دست بزند و پس از اشغال منطقه کریمه آن را از اکراین جدا  نموده و سپس به طور دمکراتیک به خاک خود منضم کند . البته روسیه در دوران دموکرات ها همیشه دست به توسعه طلبی ارضی زده و این اولین بار نیست چنین کاری می کند ولی آن چیزی که برای آمریکا گران تمام شد . عدم انجام واکنشی در خور از سوی دولت اوباما در قبال این مساله بود که باعث شد نه تنها روسیه متنبه نشود بلکه به خود اجازه دهد در سایر نقاط اکراین نیز دست به ماجراجویی و تنش آفرینی بزند . اگر چه دونالد ترامپ در ابتدای امر از در دوستی با پوتین وارد شده و امروز نیز پوتین جزو اولین کسانی بود که ریاست جمهوری را به او تبریک گفت ولی این وضعیت در آینده مطمعنا تغییر خواهد کرد و به زودی شاهد تقابل روسیه و آمریکا در اهداف استراتژیک منطقه ای خواهیم بود .

ترامپ و پوتین
2-سیاست مهار یا جذب ایران : جایگاه ایران در خاورمیانه علی الخصوص در دهه اخیر بسیار ارتقاء یافته است و پس از برجام موقعیت ایران در عرصه بین الملل نیز به نحو چشمگیری رو به تغییر است . که نشانه های این تغییرات را در پیروزی نیروهای همراستا با منافع ایران در بحران ها و جنگهای منطقه شاهد هستیم به عنوان نمونه انصارالله در یمن توانسته مانع رسیدن عربستان به اهدفش شود . حشد الشعبی در عراق توانسته به عنوان نیرویی آوانگارد در انهدام داعش موثر واقع شده و جایگاه ویژه ای را در پیروزی های عراق برای خود ایجاد کند . حزب الله توانسته در سوریه در کنار ارتش این کشور با نیروهی تروریستی مخالف بشار اسد مبارزه کرده و مناطق بسیاری را از چنگ نیروهای تحت حمایت عربستان ، آمریکا و متحدین منطقه ای اش خارج کند . و به نیرویی شاخص برای بشار اسد تبدیل شود . ایران توانسته در دوران دموکرات ها علی رغم وجود تحریم های فلج کننده به ارتقاء جایگاه استراتژیک خود در منطقه نائل شود . و در بسیاری از بحران های منطقه ای به عنوان بازیگری فعال ظاهر شود و در آخرین دستاوردش نیز توانست میشل عون را که نامزد تحت حمایت حزب الله بود به عنوان رئیس جمهور لبنان به سعد حریری که فردی همسو با سیاست های عربستان است دیکته کند . ترامپ برای مهار و یا جذب ایران برنامه دارد مهار از این منظر که افزایش جایگاه ایران در منطقه خطری بزرگ برای منافع آمریکا و علی الخصوص متحد اصلی اش در منطقه یعنی اسرائیل تلقی خواهد شد . جذب ایران از این منظر که افزایش قدرت و حضور بی دردسر آمریکا در منطقه بدون رضایت و یا همکاری با ایران میسر نمی شود . علی الخصوص اکنون که می بیند ایران به سمت روسیه متمایل شده سعی دارد تا حد امکان از قدرت یابی بیشتر ایران و تعاملش با روسیه بکاهد . ترامپ برای مهار ایران چند راه در پیش رو دارد که به ترتیب آنهایی که تجربه شدند و نتیجه مناسبی از آنان حاصل نشد عبارتند از : اول مانع تراشی در سر راه اجرایی شدن برجام . دوم ادامه روند تحریم های ایران با تاکید بر تحریم های موشکی و تسلیحاتی. سوم ایجاد ائتلاف های منطقه ای بر علیه ایران  . چهارم حمایت از گروههای و جریان های گریز از مرکز نظام جمهوری اسلامی . پنجم دست زدن به عملیات ها و اقدامات خصومت آمیز نظیر برخورد نظامی و یا جنگ . از سوی دیگر ایران نیز امکانات متفاوتی برای برخورد با رفتارهای ترامپ در اختیار دارد . که ترجیح می دهم واکاوی این ابزارها را پس انتخابات ریاست جمهوری ایران در سال 1396 تشریح کنم . نکته آخر اینکه اگر ترامپ کاخ سفید همان ترامپ میتینگ های تبلیغاتی باشد . مطمعناً رئیس جمهور آینده ایران اصولگرا یا فردی متمایل به اصولگرایان خواهد بود .

دیدار پوتین و مقام معظم رهبری

3- تغییر سیاست در قبال عربستان : عربستان در دوره دموکرات ها بیش از اندازه در منطقه خود نمایی کرده است البته این خود نمایی بیشتر از آنکه ناشی از قدرت عربستان باشد متاثر از حمایت های اوباما و ایجاد فضا برای جولان عربستان در منطقه بود . عربستان در دوره دموکرات ها علی رغم سرمایه گذاری عظیم در جنگ یمن و حمایت از گروههای تروریستی در سوریه و تخطی فراوان از قوانین حقوق بشر همواره مورد رافت اوباما و دموکرات ها بوده است . جالب اینجاست با تمام اینها عربستان در عرصه های نبرد در یمن و سوریه به جز ایجاد تنفر از خود در بین مردم عرب منطقه و به باد دادن سرمایه های بادآورده نفتی و ایجاد تنش  در منطقه نتوانست دست آورد دیگری کسب کند. در کنار اینها مشکلات سیاسی و اجتماعی درون عربستان و ضعف های مدیریتی سران آن کشور  در مسائل داخلی و بین المللی . امریکا را به این نتیجه رسانده که دیگر عربستان به مهره ای سوخته تبدیل شده است و وقت آنست که از حمایت و سرمایه گذاری بر روی عربستان دست بر دارند . برنامه ترامپ برای کنار گذاشتن عربستان از سیاست خارجی آمریکا برنامه ای بلند مدت و چند مرحله ای خواهد بود زیرا عربستان خریدار بزرگی برای تسلیحات نظامی امریکا است و ترامپ هم تاجر خوبی است و می داند چطور با مشتری رفتار کند . 
دخالت عربستان در یمن

4- سیاست بازگشت به خاورمیانه : خاورمیانه برای آمریکا از اهمیت ویژه ای برخوردار است هم از منظر تامین انرژی و هم از لحاظ ژئوپلیتیک ، ترامپ نیز برای رسیدن به این هدف تلاش خواهد کرد برای حضور آمریکا در منطقه خاورمیانه محتمل ترین فرضیه مبارزه با تروریسم است که به صورت مبارزه با داعش در سوریه و یا مبارزه با طالبان در افغانستان خودنمایی خواهد کرد . ترامپ از همان ابتدا داعش را به عنوان مهمترین دشمن خود معرفی نمود از اینرو زیاد دور از ذهن نیست که به بهانه مبارزه با داعش هم شده در منطقه حضور یابد . و بر خلاف دمکرات ها که از نیروهای کرد ی پ گ پشتیابی و حمایت می کردن تا با داعش بجنگند . ترامپ برای تغییر مواضع در قبال ترکیه هم شده سعی می کند به کرد ها چندان بها ندهد چون دوستی با ترکیه برایش از قدرت یابی کردها مهم تر است . هر چند اگر در خفا از کردها حمایت کنند ولی سعی میکنند رضایت ترکیه را در اولویت قرار دهد .
جان کری و بارزانی
5- سیاست آشتی با ترکیه ؛ ترکیه به دلیل جایگاه منطقه ای اش برای آمریکا اهمیت ویژه ای دارد ، در دوره اوباما به دلیل سیاست های دموکراسی خواهانه دموکرات ها این رابطه به سردی گرایید و در جریان عدم تحویل فتح الله گولن به ترکیه به دلیل ادعای دولت ترکیه مبنی بر دست داشتن در کودتای نافرجام 15 ژوئیه این رابطه متشنج و باعث گرایش اردوغان به سمت روسیه شد . ترامپ قصد دارد که ترکیه را دوباره به سمت آمریکا بر گرداند و برای این کار برای جلب حمایت ترکیه تلاش خواهد کرد تلاش های او شاید در عدم حمایت از کرد ها و یا تحویل فتح الله گولن به ترکیه خود را نشان دهد . 
ترامپ و اردوغان

اهداف روی کار آمدن ترامپ به موارد فوق خلاصه نمی گردد و بحث در خصوص سایر اهداف مجال دیگری می طلبد . در کل آن چیزی که مشخص است ترامپ کاخ سفید با ترامپ میتینگ های تبلیغاتی متفاوت خواهد بود از سوی دیگر ترامپ در مواضع تبلیغاتی خود نشان داده است ، فردیست که تحت تاثیر حرف ها و جهت گیری های اطرافیان خود قرار دارد به عنوان نمونه میتوان به تغییرات به وقوع پیوسته در خصوص مواضع او در مورد مسائل مختلف اشاره داشت . این روحیه ترامپ با ادبیات عامیانه و حرکات کمدی او جدای از اینکه سوژه ای برای رسانه ها خواهد بود به طور خارق العاده ای در راستای تحقق اهداف جمهوری خواهان به کار گرفته خواهد شد .
 

۱۹ آبان ۹۵ ، ۲۲:۰۶
کاظم لطفی

 

 

تحلیل نتایج انتخابات یازدهم ریاست جمهوری :  کاسپاروف هم مات شد !!!!
 

 

 

انتخابات دور یازدهم ریاست جمهوری که با حضور حماسی مردم ایران از ساعت 8 صبح روز جمعه 24 خرداد آغاز شد و تا ساعت 23 همان روز ادامه داشت ، در پایان نتایج جالبی به همراه داشت و آن کسب اکثریت قابل توجه آراء توسط نامزد اصلاح طلبان بود که نه تنها تحلیلگران داخلی را مبهوت کرد بلکه جریان اپوزیسیون خارج نشین و تحلیلگران بین المللی را نیز دچار حیرت کرد . حال می خواهیم به بررسی این رویداد سیاسی بپردازیم :

 

 

 

 

 

بر اساس اعلام مصطفی محمد نجار وزیر کشور حسن روحانی با 18 میلیون و 613 هزار و 329 رای از 35 میلیون و 458 هزار و 747 رای صحیح به عنوان رئیس جمهور منتخب مردم معرفی شد.

 

آرای سایر نامزدهای ریاست جمهوری به شرح ذیل است:

محمد باقر قالیباف: 6 میلیون و 77 هزار و 292 رای

سعید جلیلی: 4 میلیون و 168 هزار و 946 رای

محسن رضایی: 3 میلیون و 884 هزار و 412 رای

علی اکبر ولایتی: 2 میلیون و 268 هزار و 753 رای

سید محمد غرضی: 446 هزار و 15 رای

 

 

 

 

 

اول این نکته را بگویم که نه تنها بنده بلکه هیچ تحلیلگر زبده دیگری نمی توانست چنین فاصله اختلافی را بین آراء تک نامزد اصلاح طلبان یعنی حسن روحانی و دیگر نامزدهای دارای شانس پیروزی مثل محمد باقر قالیباف و سعید جلیلی و محسن رضایی را حدس بزند . خوشبینانه ترین تحلیلگران اپوزیسیون و آنهایی که طرفدار جریان میانه بودند در بهترین حالت ممکن یک اختلاف حداکثر 15 درصدی برای نامزد اصلاح طلبان قائل بودند .

حال در این بین چه شده که چنین اختلافی را شاهدیم ؛ آیا ائتلاف و کناره گیری محمد رضا عارف ، تکسر و چند شعبه شدن اصولگرایان ، پروپاگاندای رسانه های بیگانه یا دلایلی دیگر باعث اقبال عمومی مردم به نامزد اصلاحات شده است .

آنچه که بنده را در این بین دچار حیرت کرده رای بالای نامزد اصلاحات نیست زیرا چنین آرایی به صورت خاموش برای اصلاح طلبان قابل تصور بود ، ولی بنده روحانی را نامزدی نمیدیم که چنان توانایی داشته باشد تا بتواند آراء خاموش و رمیده اطلاح طلبان را به صحنه بیاورد در واقع اصلاح طلبان برای به صحنه کشاندن تمام پتانسیل خود به یک نفر در حد موسوی سال 88 نیاز داشتند ، با این حال گفتم شاید عارف بتواند با کاریزمای خود و همچنین عملکرد تهاجمی خود به اصولگرایان و دولت در مناظرات تلویزیونی حداکثر 60 درصد ظرفیت خاموش اصلاح طلبان را به صحنه بیاورد ولی با کناره گیری عارف آن فرض هم منتفی شد .

نکته دیگری که تعجب مرا بر انگیخت آراء کم محمد باقر قالیباف بود  ، قالیباف که در انتخابات سال  1384  توانسته بود  بیش  از 4 میلیون رای را به خود اختصاص دهد چرا نتوانست در این دوره حتی صلابت آراء گذشته خود را تکرار کند ، اگه فرض را بر این بگذاریم که قضیه کوی دانشگاه باعث مخدوش شدن چهره قالیباف و کاهش اقبال مردم به وی شده سال 84 که این بحث داغتر بود چرا گریبان او را نگرفت ؟  قالیباف در این دوره شهردار تهران بود و بنا به گفته اکثر تهرانی ها نامزد مورد نظر آنها بود چرا آراء او  اینقدر پایین شد؟ اصلاً از شما می پرسم قالیباف شهردار تهران سال 92 با قالیباف سال 84 که برای معرفی خود از برنامه صندلی داغ مدد جسته بود قابل مقایسه هست ؟!

البته تعداد آراء سعید جلیلی و اصولگرایان سنتی نیز قابل بحث است آنها حتی نتوانستند نصف نامزد اصلاح طلبان رای جمع کنند در صورتی که بر طبق آمار ها حداقل اختصاص 40 درصد مجموع آراء به طیف اصولگرایان قابل تصور بود .
 

آنچه جدای از عوامل گفته شده میتواند سهم قبل توجهی در نتایج عجیب انتخابات این دوره داشته باشد ، سایه سنگین پروپاگاندای رسانه های غربی بر این انتخابات است ، زیرا با وجود افزایش تعداد ریسیور های امواج ماهواره ای در بین مردم میتوان بر روی تاثیر این عامل نیز توجه داشت . پروپاگاندا  در لغت به معنای تبلیغات است و در معنای اصطلاحی عبارت است از کوشش برای ترویج نظرات خاص سیاسی از طریق بیان واقعیات با گزارش‌های غیر واقعی به قصد تأثیرگذاشتن بر ذهن مخاطب و ترغیب وی به رفتاری خاص. هدف اصلی این عمل جهت‌دهی افکار عمومی و القاء اندیشه‌ها و افکار خاص و مقبولیت بخشی عملکردها در نزد توده‌های مردم و افکار جهانیان است . این رسانه ها با محور قرار دادن شرایط اقتصادی و مشکلات معیشتی مردم و تعمیم آن به عدم رابطه ایران با کشور های غربی بر روی نامزدی تاکید داشتند تا شرایط مذاکره و گفتگو با غرب را مهیا کند .


به نظر شما دلیل اصلی پیشی گرفتن اصلاح طلبان در این انتخابات چه بود ؟

 

۲۵ خرداد ۹۲ ، ۲۰:۵۳
کاظم لطفی

 

 

انتخابات - قسمت سوم ( بررسی انتخابات یازدهم ریاست جمهوری )

در دو قسمت قبل بیشتر به مباحث تئوریک انتخابات در ایران پرداختم و در این پست قصد دارم کمی عملیاتی تر به انتخابات یازدهم ریاست جمهوری بپردازم ، این دوره از انتخابات که با شعار حماسه سیاسی مشخص گردیده از همان ابتدا با خیل عظیم احساس تکلیف کنندگان همراه بود ، عده ای از همان ابتدا رد صلاحیتشان به دلیل همسویی با آشفته طلبان انتخابات 88  و جهت گیری های رادیکال محرز بود .


نامزدهای احتمالی ریاست جمهوری

سر انجام با حماسه سیاسی شورای نگهبان هشت نفر از آنها تایید صلاحیت شدند ، اگر نگاهی به افراد تایید صلاحیت شده بیندازیم می بینم که چند نفر از آنها عملاً شانسی برای کسب آراء ندارند ، علی الخصوص در جناح اصولگرا به دلیل تعدد چهره ها آراء شکسته شده و منحصر به چند چهره خاص تعدادی را به حاشیه رانده است ، که کناره گیری آقای حداد عادل را میتوان با این رویکرد بهتر ارزیابی کرد ، البته کناره گیری آقای باقری لنکرانی به نفع آقای جلیلی نیز در این حوزه قابل بررسی است.

نامزدهای تایید صلاحیت شده

البته این تعدد نامزدهای اصولگرا با توجه به رویکرد آنها در حوادث سال 88 و مواضع همسو با اکثریت جامعه امر بعیدی نبود ؛ ولی همین امر خود به نفع نامزد های اصلاح طلب شد که راحتر بتوانند بین خودشان به اجماع برسند ، مثلاً با کناره گیری آقای عارف کار برای آقای روحانی راحتر شد ، البته نباید از این نکته غافل شویم که این دوره برای اصلاح طلبان کمی کار دشوار تر از دوره قبل خواهد بود به چند دلیل عمده :

1- اول اینکه اکثریت اصلاح طلبان به دلیل ناکامی در انتخابات 88 و حوادث پس از آن دچار سرخوردگی شده اند و حضور در انتخابات را معادل پایمال شدن آرمانهای دوره گذشته خود می بینند ( به درستی یا نادرستی این آرمانها فعلاً کار نداریم ) .

2-  مشکل دیگر اصلاح طلبان حضور محمد باقر قالیباف به عنوان شهردار تهران و به نظر من دارنده بیشترین تعداد آراء از شهر تهران در انتخابات 24 خرداد است زیرا با توجه به تحقیقات میدانی که از شهر تهران به عمل آوردم اکثریت مردم این شهر از عملکرد محمد باقر قالیباف در شهرداری تهران رضایت داشتند ، و این امر بدون شک آراء  بسیاری از اصلاح طلبان تهران را به سمت قالیباف هدایت می کند . تهران به عنوان مهمترین مرکز کسب آراء اصلاح طلبان در چند دوره اخیر بوده است ، زیرا شعار های آنان در آنجا خوب به فروش می رود .

3- مشکل دیگر اصلاح طلبان عدم همخوانی شرایط سیاسی و امنیتی منطقه با شعار های آنان است ، وضعیت منطقه با توجه به جنگ در سوریه ، حملات تروریستی در عراق ، پاکستان و افغانستان و بحران های سیاسی در لبنان ، ترکیه ، بحرین ، لیبی و ... تهدید حمله اسرائیل به ایران و واکنش های جهانی به پرونده هسته ای کشورمان و شرایط  اقتصادی جامعه وضعیت را به گونه ای رغم زده که اصلاحات نتواند آرمانهایش را به اجرا در آورد ، و شعار های آنان زیاد خریداری نداشته باشد .

4- مشکل دیگر اصلاح طلبان نداشتن یک کاندیدا با چهره کاریزماتیک است ، حسن روحانی آنچنان جاذبه ای برای اصلاح طلبان ندارد حمایت برخی از آنان در چند روز اخیر از آقای روحانی بیشتر بر مبنای استراتژی دیو و دلبر قابل تعریف است ، البته اگر حسن روحانی به نفع عارف کنار می رفت می شد وضع بهتری برای اصلاح طلبان تصور کرد .

در این بین شرایط اصولگرایان کمی راحت تر از اصلاح طلبان است ، تنها نقطه سیاه پرونده آنان عملکرد ضعیف دولت احمدی نژاد در کنترل بازار و اقتصاد بوده که آن را نیز با گفتن این جمله که آقای احمدی نژاد به عنوان کاندیدای مستقل در دو دوره گذشته وارد عرصه سیاست شده از خود تبرئه کردند . به هر حال آنچه مشخص است مهمترین چالش اصولگرایان عدم اجماع بین آنهاست که باعث شده پیش بینی کسب اکثریت آراء  برای نامزد های آنان کمی دشوار شود . مثلاً آقای ولایتی میتوانست به نفع سعید جلیلی که بر اساس آخرین خبر های رسیده گوی سبقت را از سایر اصول گرایان ربوده کنار بکشد تا بدنه اصولگرایان به نفع سعید جلیلی وارد عمل شوند ، که متاسفانه نه تنها اینگونه نشد بلکه در مناظره سوم این دو نفر حسابی از خجالت هم در آمدند . و این امر شرایط سعید جلیلی را برای کسب اکثریت آراء اصولگرایان علی الخصوص در بدنه آن کمی دشوار کرد ، البته نباید از حمایت و نقش آفرینی بازیگران میانی در این بین غافل شد .

 

در کل آنچه در انتخابات فردا مشخص است کشیده شدن آن به دور دوم است ، که به نظر من قالیباف به دلیل داشتن سابقه اجرایی مثبت در شهرداری تهران بیشتر میتواند نظر رای دهندگان را به خود جلب کند و یکی از کسانی خواهد بود که به دور دوم می رود و نفر دیگر نیز یکی از بین سعید جلیلی و روحانی خواهد بود  . 

۲۳ خرداد ۹۲ ، ۲۳:۳۳
کاظم لطفی